بعضی رمان ها و زندگی نامه ها یه مهارت ها و راهکارهایی در موقعیت های مختلف رو به آدم یاد میدن،مثلا تو رمان سینوهه وقتی سینوهه و کاپتا وارد یک هزارتو شدن کاپتا یه گوله کاموا رو روی زمین باز کرد که بتونن موقع برگشت با جمع کردن اون گوله کاموا راهشونو پیدا کنن،این راهکار خوبیه واسه وقتایی که تو محیط بیابانی یا دشت یا هرجای دیگه ای میدونیم ممکنه نتونیم مسیر برگشتو پیدا کنیم،شما چه راهکار هایی از رمان ها و زندگی نامه ها یاد گرفتید؟
از آخرین رمان دور از اجتماع خشمگین ، خیلی نکته جالبی داشت که گاهی خانم های جوان به مردانی که در ابتدای جوانی خواستگارشون هستن جواب رد میدن تا در آینده با موقعیت های بهتر آشنا بشن اما موقعیت های بهتر ازشون سو استفاده می کردن و در واقع قسمت شون همون آدم های ساده ی اوائل جوانی بود ...
شاید چون خیلی بهش فکر می کنم برام بولد شده 😅
از شکل گرفتن نطفه ام تا الان ، مثل دوربین صامت فقط نظاره گر ام 🤭 و قطعا مثل تمام دوربین ها از پُر بودن تحت فشار ...