خواهرم چند ماهه عقد کرده و فامیل ها یکی یکی دارند پاگشا میکنند.خونه خاله ها و دایی ها و عمو وعمه های خودمون حرفی ندارم و میریم اما خانواده شوهر خواهرم وقتی دعوتی میگیرند ما روهم دعوت میکنند مثلا عمه شوهرخواهرم دعوت میکنه باید ماهم حتما بریم از اون طرف شوهرم اصلا اهل مهمونی رفتن نیست
بیشتر دوست داره تو خونه باشه یا خودمون بریم رستوران یا مرتب سفر باشیم وقتمون رو باهم بگذرونیم الان مادربزرگ شوهر خواهرم میخواد دعوتمون کنه من اصلا موندم چه جوابی بدم که ناراحتی پیش نیاد و ما نریم
خواهرم زنگ زده توروخدا بیاین زندگی من خراب میشه از اون طرف هم شوهر من میگه من اصلا نمیتونم وخیلی معذبم
ماجرای بعدی اینکه فقط من تو اون جمع چادر میپوشم و مادرشوهر خواهرم مرتب به خواهرم میگه خواهرت امله و خوشش نمیاد بره رستوران
خواهر منم میگه تو بیا رستوران تا باورش بشه که تو امل نیستی
در صورتی که من خیلی به روزم فقط اعتقادم چادره وخیلی بیشتر از همه رستوران ومسافرت و باشگاه وارایشگاه هرجایی که بگید میرم و برای خودم وقت میذارم
خیلی ناراحتم واصلا دوست ندارم تو جمعشون شرکت کنم
واز اون طرف خواهرم منو تحت فشار میذاره و میگه بیا قبول کن و زشته
منم ادمی نیستم که بخوام خودمو به کسی ثابت کنم
شوهرمم میگه اصلا قبول نکن تو رو دارن تحقیر میکنند
توروخدا بهم بگید مثلا وقتی زنگ میزنن دعوت میکنند چی بهشون بگم که هم ناراحتی درست نشه وهم نرم