واقعن خیلی اذیتم و خسته و داغون تهوع استفراغ تو ماه هشتم هنوز ولت نکرده مادری ک یه شهر دیگس از میون کلی خواهر شوهر یکی هم هواتو نداشته باشه خ اهری نداشته باشی تو شهر غریب باشی. خیلی اشتباه کردم ودومی رو آوردم واقعن بی پناه و تنها شدم. شوهرم منو تو این شرایط گذاشت رفت عروسی دوتا از دوستاش اونم کجا اون ور مرز. چون نصف فامیلاشون اون ور مرز هستن یه خواهر شوهر دارم بالای خونمون نشسته دلمون سوخت گفتیم شوهرش بیکاره بیارمش طبقه بالای خونمون بشینه بدون اینکه ازش پول آب برق وکرایه بگیریم ولی یه روز نمیاد بپرسه زنده ایی مرده ایی من دخترم تک تنها اونم کلاس اولی واقعن دلهای این زمونه چقدر سنگ شده با اینکه دکترم گفته استراحت باید بکنم بخاطر پایین بودن جفتم خانما نیاین بگین خودت کاراتو بکن واقعن شرایط هر زن بازدار با اون یکی فرق داره خیلیا تا ماه آخر سرحال و سبک قبراق هستن. خیلی ها درب داغون و بی رمق