این خواستگار رو از طریق خالم معرفی شدیم بهم و دیشب رفتیم سر قرار و منو پسره تو خونه ی واسطه رفتیم و تو جلسه اول و تو برخورد اول که دیدمش ظاهرش خورد تو ذوقم و به دلم نبود و بعد تو جمع که اومد نشست همش سرشو انداخت پایین و گوشیشو گذاشته بود لای پاش هی بالا پایین میکرد حتی چاییشو نخورد بعد از اینکه خواستیم حرف بزنیم و بقیه رفتن همش من سوال میپرسیدم و اگه سوال نمیپرسیدم سکوت برقرار میشد اینم بگم که من ۲۰ سالمه و اون ۳۰ و میگفت کارش نظامی هست و ۶ ماه میره ماموریت تو خارج از کشور😑 و میگفت شخصیتش پرحرفه و خیلی اهل رفت و آمده ولی من کم حرفم و برعکس اون بعد میگفت به مامانم خیلی وابستم مامانم همه چیزمه و برام مهمه و احتمالا خونه هم قراره نزدیک مادرش باشه و گفت اگه جایی بریم مادرم باید جلو بشینه.. حالا من بهشون گفتم جوابم منفی هست ولی هی اصرار میکنن بیایم خونه خواستگاری شاید نظرت عوض شد بعد خالم میگه پسره با خوشحالی رفته به خانواده اش گفته دلم نمیاد بهش جواب منفی بگم😐 چی بگم؟