کلاس اول ابتدایی اوایل دهه هشتاد سه نفر رو یه نیمکت می نشستیم زنگ املا یکی از بچه ها میرفت زیر میز ....😅
همون حالت که داشتیم املا مینوشتیم من یه دفعه دیدم زمین خیس شد. تخت جلویی که دوستم رفته بود زیر میز املا بنویسه از شدت استرس و اینکه شاید معلم بهش اجازه نده بره دستشویی ،شاش کرده بود
بعد شاش کردن خیلی ریلکس گفت خااااانم ؛معلم اومد دید چه فاجعه ای رخ داده گفت چرا اجازه نگرفتی
گفت ترسیدم اجازه ندین برم سرویس
ز زدن مامانش شلوار و..آورد واسش🤣😂