2777
2789
عنوان

داستان زندگی که خیلی سخت ولی گذشت

| مشاهده متن کامل بحث + 24773 بازدید | 117 پست
این جور که شما مینویسی یکسال طول میکشه

ببخشید یاداوریش ازارم میده سعی میکنم تندتر بگم

من دوبار عاشق شدم یکبار با دیدن لبخند یار بار دیگر لبخند تو فرزندم 😍 تو جانی و یارم جانانم

بچه‌ها، دیروز داشتم از تعجب شاخ درمیاوردم

جاریمو دیدم، انقدر لاغر و خوشگل شده بود که اصلا نشناختمش؟!

گفتش با اپلیکیشن زیره لاغر شده ، همه چی می‌خوره ولی به اندازه ای که بهش میگه

منم سریع نصب کردم، تازه تخفیف هم داشتن شما هم همین سریع نصب کنید.

میشه لایکم کنید. ببخشید

وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ .وَمَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ..... دوست جونا برای سلامتی پسر نازم ی صلوات محبت کنید. میسی. خدا جونم گل پسرمو ب شما سپردم.

هنوز نرسیده به دور میدون زنگ زدم محمدحسین با گریه جریان تعریف کردم گفتم بابام بفهمه من میکسه یکاری کن خلاصه من رفتم دانشگاه از ترسمم گوشی خاموش کردم تا دو روز روشن نکردم وقتی خانواده ام پرسیدن گفتم امتحان دارم به درسم لطمه میزنه بعد دو روز وقتی گوشی روشن کردم سیل پیاما می اومد ی چندتا از طرف خواهرش بود حسابس تهدید کرده بود محمدحسین خیلی عصبانی بود از اینکه گوشی خاموش بود تو پیام اخرش بهم گفت چقدر ترسو بدبختی من دوستت دارم دیونه تا اخرش باهاتم حتی اگه بابات بفهمه اخرشم نوشته بود تو تا منی در یمنی من امشب شیفت شبم اگ روشن شدی زنگ بزن دلم برا صدات تنگ شده این اولین باری بود با پیاماش گریه میکردم  بهش زنگ زدم اونشب زیر پتو چقدر گریه کردم فین فین کردم یواکی پچ پچ کردیم دلو باخته بووودم

من دوبار عاشق شدم یکبار با دیدن لبخند یار بار دیگر لبخند تو فرزندم 😍 تو جانی و یارم جانانم

لایک لطفا

همسرمهربونم💏چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل بیست سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ..زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ..بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم ..💏

کار ما شد یواشکی حرف زدن  دیگه نمیتونست راحت بهم پیام بده صحبتهای کوتاه چون سرکار میرفت نمیتونست زیاد با گوشی حرف بزنه شبام خونه نمیشد مادرش تیزتر از این حرفا بووووود یکسال ونیم از رابطه ما میگذشت آبا داشت از آسیاب میفتاد مادرش نرم شده بود حالا باز ما راحت شده بودیم ماه رمضون بود خانوادم قصد دهه کردن برن مشهد منم مجبور بودم منی که هروز محمدحسین میدیدم حالا چطوری برممم شده بود کابوس محمد بهم قول داد هروز باهام درتماس باشه تا خود مشهد پیام داثیم چشم روهم نزاشتمممم دوروز اول همه چی عالی بوووود روز سوم گوشی محمد خاموووش شد وای دل نگران داشتم میمردم حالا باید به کی زنگ بزنم کسی نمیشناختمممم داشتم دیوانه میشدممم کارم شده بود برم حرم از اقا بخوام ی خبر بهم برسه ی روز قبل برگشتمون یعنی روز هفتم یا هشتم گوشیم زنگ خورد وای خودش بود نفهمیدم چ جوری جواب داددددم فقط گریه میکردم اجازه ندادم کلی فحش دادم بهش یهو ی صدا غریبه گفت خانوم فرصت بده من این گوشی پیدا کردم خدایاااا اب داغ بود رو سرم ریختن باورم نمیشد مگه میشه از اقا به هربدبختی بود ادرس گرفتم ادرس خونشونم دادم که بره بهش بده  بعد اون باز گوشیش از دسترس خارج شد ومن همچنان منتظر بودم ده روز بود برگشته بودم محمدحسین حتی تو کوچه ندیده بودم یادم خانوادم کارشون غصه خوردن بوووود هی میگفتن چی شد منی که تپلی بودم راحت چند کیلو کم کردم زیر چشام از گریه گود شده بود پرخاشگر شدمممم حدود ۴ ماه گذشت دیگه داشتم اروم تر میشدم هوا خنک شده بود نزدیک یلدا بود خواهرم مجبورم کرد بریم خرید هنوز از پیچ کوچه خارج نشده بوووودم دیدمش خدایا پاهام انگار چسبیده بود به اسفالت توان راه رفتنم نداشتم بتورم نمیشه 

من دوبار عاشق شدم یکبار با دیدن لبخند یار بار دیگر لبخند تو فرزندم 😍 تو جانی و یارم جانانم

چندتا حس همزمان اومد سراغم گریه.شادی.دل شکستن عصبانیت دلم میخواست بزنمش دلم میخواست محکم بغلش کنم حتی برام مهم نبود خواهرم کنارمه یا هر آن امکان داره پدرم سر برسه از کنارم رد شد انگار من ندیده صورتش قرمز قرمز بووووود خدایا باورم نمیشد من انقد اون لحظه حقیر شدم بدو بدو  دنبالش دویدم استینش کشیدم بهش گفتم کجابودی نامررررررررررد محمد نامرد کجا بودیییی تووووو فقط هولم داد گفت برو برو نبینمت  هرچی صداش زدم جوابمو نداد نفسام درنمیومد خواهرم هنگ کرده دستمو کشید برد خونه هی میپرسید چی شد چیکار کرده چته چرا نمیگی من کارم گریه بووووود خدایا چقدر بدبخت بودم مجبوری تمام داستان به خواهرم گفتم شب وروزم گریه شده بود حالا که میدونستم فاصله من واون  تنها چند قدمه حالمو بدتر میکرد 

من دوبار عاشق شدم یکبار با دیدن لبخند یار بار دیگر لبخند تو فرزندم 😍 تو جانی و یارم جانانم

دو سه شب گذشته بود تب بدی کرده کرده بودم انقدر حالم بود با خودم میگفتم کاش بمیرم فقط تو حال گریه خودم بودم خواهرم بهم گفت گوشیت داره خودش میکشه جواب بدم من انقد حالم بود حتی ی درصدم فک نمیکردم اون باشه پچ پچ خواهرم بود ااسمش شنیدم صاف نشستم انگار تمام دردام رفت نمیدونم چی به خواهرم میگفت دیگه اونم داشت گریه میکرد هی بال بال میزدم بفهمم چیه چه خبره نمیفهمیدم دارم چیکار میکنم فقط میخواستم صداش بشنوم  خواهرم میگفت فقط اروم باش الان بابا بیدار میشه ترخدا اگه بفهمه هردوتون میکشه محمدحسین باهام حرف زد گفت مجبوووور بود مامانش مرگ تو رو قسم خورده میاد میگه گفته اگه بازم زنگ بزنی بهش به بابا میگه ترخدا دست بردار ابروتو میبرن الانم دامادشون کار درست کرد تهران سرکار میره اومده به هوا خانوادش تو رو ببینه نمیدونم چی شد چرا یکدفعه همه خانوادش از من بدشون اومده بود مخالفم بودن  باور نمیشد کاش خودم باهاش حرف میزدم همه روزارو تند تند میگذشت دلم خیلی شکسته بود چقد بی ارزش بودم ترم سوم یا چهارم بود تازه ویچت اومده بود ملت ریخته بودن توش قشنگ یادمه ی پیام اومد شمارش ناشناس بود ای دیشم نمیشناختم فک کنم پیام داد سلام.چطوری. خوبی.میای باهم آشنا بشیم.خودش بود مطمعن بودم فقط اون بود بعد همه حرفاش نقطه میزاشت دلم آتیش گرفته بوووود هی مینوشتم پاک میکردم اخرم براش نوشتم نامردتر از تو ندیدم گمشو دیگه بهم پیام نده 

من دوبار عاشق شدم یکبار با دیدن لبخند یار بار دیگر لبخند تو فرزندم 😍 تو جانی و یارم جانانم
دو سه شب گذشته بود تب بدی کرده کرده بودم انقدر حالم بود با خودم میگفتم کاش بمیرم فقط تو حال گریه خود ...

منولایک کن

خداجونی مچکرم که یه نی نی گذاشتی تودلم خودت هواشو داشته باش😍😍😍
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز