اما من دوسش دارم
ماجرای حسمون شبیه دوران الان نیست یه جورایی شبیه دهه شصتیا از هم خوشمون اومد😂...همسایه خونه پدربزرگم بود و هم ولایتیمون
بعد در جریاناتی هی راهمون میخورد به هم ...یا تو خیابون..یا خونه پدربزرگم به بهونه عیادتی چیزی...جالبیش این بود ۲۴ ساله که من دنیا اومدم و میومدم خونه پدربزرگم اصلا و ابدا تا امسال من و ایشون اینقدر با هم برخورد نداشتیم
خلاصه اون شروع کرد توجه نشون دادن و ....کار رسید به خواستگاری
ازش اینو میدونم بسیار با ایمانه...یعنی عقاید مذهبیش دقیقا شبیه خودمه...پسر سر زبون دار...خوش چهره.و قد بلند ..شاعرم هست 😂از اونا که تو جمعی باشن اون جمعو دست میگیرن
الان هم دانشجوعه هم تو اداره گاز کار میکنه....اما قراردادی ماشینشم یع ۲۰۷ عه ....خونه اما نداره....۶ تا داداش داره و خواهر نه
من از همه اینا گذشته هم از قیافش خوشم میاد هم تا اینجای کار از اخلاقش راضیم....
من ۲۴ سالمه
اون ۳۴
من دو سال رفتم پرستاری اما انصراف دادم و برگشتم برای کنکور دوباره و مدتیه پشت کنکورم
و این شرایط وسط این بازه اتفاق افتاده
مامانم میگ پسره پسر خوبیه خونوادشم سالهاست میشناسیم هم مادر هم پدرش آدمای خوبین
اما تو الان تو شرایط درسی مناسبی نیستی برگشتی و رشتتو به باد دادی که درس میخونم و کلا مخالفه میگ کنکور باید بدی بعد
چیکار کنم دخترا
من چه میدونستم این وسط یهو یکی پیدا میشه اینقد دوسش داشته باشم ..اخه چطور جواب رد بدمممم
به نظرتو در کل چطور کیسی هست؟