بازم مثل همیشه با اون نگاهه مهربونش خیره شده بود به من
با عشق نگام کرد و گفت :یعنی میشه قسمت من شی؟
سینمو از عطر تلخش پر کردم عطرش تلخ بود مثل همیشه تلخ و سرد ؛ نگاهمو دوختم به چشمای لبریز از محبتش و گفتم:اگه قول بدی پشتمو خالی نکنی دستامو ول نکنی هیچوقت ، ایشالله بهت بله میدم خندید اما با نگرانی با دلهره خنده ای که پشتش هزاران حرف نگفته بود ازون خنده ها که دل هر دختریو آب میکرد
گفت:قول میدم ، قول مردونه ، میدونستم قولش قوله ثابت شده بود!
ذوق زده خندیدمو در آغوشش گرفتم
حیف که وقت رفتن بود ،مثل همیشه مرا محکم به خود فشردو نگاهشو ازم گرفت تنها یک جمله گفت فردا پنجشنبه خدمت میرسیم مواظب خودت باش
پنجشنبه شب شد از استرس نمیدونستم چیکار کنم همه چیز آماده و مهیا بود اما امان از استرس و دل بیقرار من و لرزش دستام که بیانگر همه چیز بود...
به خودم در آینهنگاه کردم زیبا بودم! اما نه اندازه آن بهش حسودیم شد او همیشه بهتر از من بود اما مهم این بود که مال من است قلبش برای من میزند