اخ من درکت میکنم
شرایط شما مثل من بود با این تفاوت که مادر سوهرم کاری کرد که شوهرم خودش را در به در یک سهر دیگه کرد انقدر دخالت که نگو
تو اشغالهام را میگشت
میخواستم بروم خانه پدرم کیفم را میگشت که چیزی با خودم نبرم حالا جالبه که میدانستند وضعیت مالی پدرم عالی بود
تمام کلیدهای و در ورودی نا را داشتند هر وقت میخواستند می اندند بالا
سر یخچال هرچی دوست داشت بر میداشت
یکبار رفته بودند سر یخچال در ش را باز گذاشته بودند یخچال سوخت
چند بار چند تا وسایل زندگیم گم شدند
شوهرم میگفت چیزی نگو ابرو ریزی میشه
اگر سوهرم چیزی نیخرید تو کاپشن اش قایم میکرد مثلا هرچی میخواستیم باید از اونها اجازه میگرفتیم و می خریدیم
من صبحانه اش خیلی دوست دارم اگر سوهرم فقط برای من میخرید قشقرق میشد
باید برای کل یک خانواده ۱۲ نفری می خرید