بابام همش میگه مرگم نزدیکه

تسلیت میگم خدا رحمتشون کنه ، دلتنگی که تمومی نداره منم خیلی دلتنگشم

خیلیا رو دیدم تو این سن همچین میگن حتی به بچشون میگن تا نمردم دوست دارم ازدواجتون یا بچتو ببینم 

تو این سن چون سن بازنشستگی هست معمولا آدمها حس پیری و نزدیک به مرگ میاد سراغشون و در واقع یه بحرانه 

اگر سعی کنه خودشو با چیزی مشغول کنه بره تو جمع دوستان و بازنشستگان که تو پارک یا مسجد هستن خیلی میتونه تو روحیه اش تاثیر بزاره و دوباره شاد میشه 

کاملا طبیعیه تو این سن 

خانوادگی برنامه دورهمی یا گشت و گذار بزارید برید با هم گردش 

پدر منم اینطور بود برای شاید دوسال طول کشید تا بتونه با خودش و بازنشستگی کنار بیاد الان هر روز میره پارک تو جمع هم سالانش وخیلی بهش خوش میگذره جونش به پارک و دوستاش بسته هست و نماز مغرب رو میره مسجد برا خودش سرگرمی ایجاد کرده 

پدرشوهرم با مسجد و روضه و ختم صلوات و اینا 

من اونموقع که مجرد بودم خودم دلم می‌گرفت به بابام میگفتم بیا بریم دور دور من رانندگی کنم و بریم پارک یه مدتی گذشت تا اینکه تونست خودشو پیدا کنه 

ناراحت نباش عزیزم طبیعیه فقط باید خودشو مشغول کنه 

حالا این پیشنهادها رو بهش بکن انشاالله روحیه اش بهتر بشه و بتونه بحران رو پشت سر بگذاره

پس همین حرف ها رو بهش بزن و اگه دیدی جواب نداد از یه روش تهاجمی هم میتونی استفاده کنی شاید اینم اثر کرد که دیگه این حرف رو نزنه و تو درون خودش تلقین نکنه 

حرف های بالا رو که گفتم + این بهش بگو که بابا بنده خدا فکر میکنی فوت کنی و بمیری چه اتفاقی می افته، نهایت اطرافیان چند روز گریه میکنن، دور از جون تو ناهارختم هم همه فراموششون میشه که شما فوت کردی نگران غذا و رنگ نوشابه هاشون اند که نوشابه زرد بردارن یا مشکی 

بعضی از فامیل که خیلی وقته هم رو ندیدن براشون انگار عید دیدنی هست همه شاد و شنگول و تیپ زده خوش و بش میکنن و رو بوسی ( این رو به عینه تو ختم عموم دیدم تازه فوت شده) کسی یادش نیست که تو نیستی، دو روز دیگه هم از یاد همه میری، همه زندگیشون رو می‌کنند تویی که دور از جون زیر خلوار ها خاک هستیو داری میپوسی  پس زندگی کن 😔

خودم پدر الآن ده ساله فوت شده ( 42 سالش بود فوت کرد) 😭😭اون رفته و همه داریم زندگی می‌کنیم بعد ده سال انگار از یاد همه رفته. 

اگر برید با هم گردش روزانه پیاده روی به خدا خیلی روحیه اش خوب میشه 

این حسش کاملا طبیعیه همراهیش کن 

الا تو پارک محله ای خونه پدرم اصلا قهقهه پیرمردا رو باید ببینی هر روز گروهشون جمعه 

پارک محله ای نداشتین یکی از  پارکای شهر برین اول باهم برید الانم هوا خوبه بعد پدرت کم کم یاد میگیره هر روز بره و میشه عادت اونجا هم دونفر دیگه رو میبینه دوست میشن 

الان مادرشوهرم نشسته خونه افسرده شده 

اما پدرومادر خودم هی میرن گشت و گذار غروب میرن مسجد اعیاد و عزاداریها مسجد و امام زاده  صبح و عصر هم پدرم خرید و بازار گردی و پارک پیش هم سالانش هست ماشالا بهش باشه بهتره من فقط یاد گرفتن خودشون رو مشغول نگه دارن کل عمرشو کار کرد کار سخت الان وقت استراحتشه 

پس همراهیش کنین تا بیفته رو غلتک اول به هوای خودت برید بیرون و گردش و پیاده روی تا عادت کنه 

سایشون مستدام باشه نیاز به محبت و توجه بیشتر دارن مامان باباها تو سن ۶۰ به بعد

خدا پدر شما رو هم رحمت کنه

ممنون 🙏