دخترم دو ماهشه میخوام همین امسال دوقلو پسر آی وی اف کنم

برادر که روزی هزار بار خدا را شکر کن نداری هم تو کودکی حقت را  می خوره هم تو بزرگسالی ارث ات را بالا می کشه یک آب هم روش

دختر خوب هنوز رحم ت جمع نشده حداقل بذار یکسال بگذره بدنت خودشو ریکاوری کنه دخترت هم بزرگ بشه گناه داره

یکی از آشنایان ما البته فوت شده در زمان قدیم چون زن اولش دختر می‌آورد زن دوم می‌گیره زن دومشم دختر میاره فرزند آخریش پسر میشه و جالب اینه اون پسر واقعاً اذیتش می‌کرد یگه در پیری دیگه به زبون می‌آورد یه چیزاییو باید بپذیریم

شاید دخترت عقل داشت و وابسته به کسی یا چیزی نبود

آفرین درسته...آره اینجور موردا هست من چندین مورد مشابه و حتی بدتر دیدم....الهی خدافقط سالم و صالح بده 

احتمالا 

چون‌واقعا تا دوسال خیلی ادم تحت فشاره هم روحی هم جسمی

بچه من چهاردست و پا میره و بغل دیوار راه میره یعنی بیست چهارساعته باید دنبال باشم بعد با شکم پر و دوقلو؟؟میشه یعنی؟بخاطر اینکع دخترش حامی داشته باشه میخواد در حقش ظلم کنه

به چیزی اصرار نکن بنظرم من یدونه گل پسر دارم بعد چهار سال ناخواسته باردار شدم اونم دوقلو همش گفتم خدا کنه یکیشون حداقل دختر باش از هر دو جنس داشته باشم ولی جفتشون پسر شدن فهمیدم هر چی من اصرار کنم خدا برعکس میکنه انگار 😅

یک در میلیون اینجوری درمیاد

دایی های خودم پولدار و سرشناس یک بار تو زندگی حامی مادر من یا خاله هام نبودن 

دوستان یسری دختر دوست ی سری پسر دوست.والا من شوهرم میبینم پدرش ی چیز میگه منو فراموش میکنه میچسبه به خانوادش حرفای مادرش تحمل میکنه.فقط منم این وسط مهم نیستم اتفاق های مهم خانواده دخترا سهم دارن نظر دخترا مهمه دامادشان گلن پسرشون بد

دختر پسر نداره صالح باشه بهترین نعمته

من بچه دومم پسره عاشقشم ولی ته دلم میخواست دختر باشه خواهر خیلی بهتر از برادره دیگه خدا نخواست

انگار بقیه سالها رو ازش گرفتن.  منت سر دخترشون می زارن ولی عجله دارن که سریع با کلی هزینه تعیین جنسیت دو تا پسر بیارن که مدال افتخار بندازن گردنشون ! 

دخترم. دایی ام زایمان اولش سزارین بود بارداری دومش چند سال بعد بود می گفت هنوز جای بخیه های قبلی می سوزه و حس می کنم الان که باردارم شکمم می خواد بشکافه و پاره بشه! 

حالا شما برادرت همه چیو کشیده بالا جالب اینه تو خانواده ما عمه بوده که ارث کشیده بالا سه تا عمه یکی از یکی بهتر و عالی‌تر هر کدوم به یه نحوی خوردن

برادرم سال ۹۳ ازدواج کرده فقط یک بار خونه اش زفتیم