تقربا دو ماه پیش رفتیم خونه ی یکی از اقوام شهرستان و دخترش که زندگی خوبی نداره اونجا بود شوهر این دخترشون میگن اهل موکلو این چرت و پرتاست ولی شوهره نبود سر زمین کشاورزی کار میکنه و همونجا با این موجودات ارتباط گرفته
خلاصه از اون روز من مثل دیوونه ها پاچه میگیرم و همش فکر خودکشی هستم دلم میخواد شوهرمو خفه کنم با هر اشتباهی که ازش سر میزنه دلم میخواد تک تک موهای سرمو بکنم بچه ها واقعا خبریه یا فشار زندگیه؟
تراپی هم رفتم نتیجه نداشت