خیلی تو خودم شکستم من عاشق شوهرمم ولی اون پی عیاشی انقدر امشب حالم بد ک میخام بمیرم رفته گرفته یکیو زده وقتی مست بوده الانم قرار بود بره زندان منم رفتم رضایت بگیرم زنه گفت شوهرت هرشب عرق میخوره فوشای ناجور میده رفیقاشو جمع میکنه وایمیسه ب دخترای مردم متلک میگن با رفیقاشادم قحط بود بااین ازدواج کردی من فقط سکوت کردم هیچی نتونستم بگم اومدم ب شوهرم گفتم خیییلی قاطی کرد قسم خورد ک این کارارو نکرده اما دلم حرفای اون زنو قبول کرد دیگه حس میکنم خیلی خسته شدم چون برام خیلی کارا کرده بود نتونستم بگم نمیرم ولی غرورم خیلی له شد بد ی نفر بهش تو خیابون نمیدونم چی گفت میخاست یارو بزنه بد ک من رفتم جلو گفتم نکن منو هل داد وسط خیابون اصلآ حال خوشی ندارم
مادر شدن مثه آتو دادن به دنیاست، همیشه استرس داری همیشه نگرانشی .پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد. پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙 پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙