خانما من همون دختر کنکوری ای هستم که دشیب تاپیک زدم گفتم بابام مجبورم می کنه غذا درست کنم و گفته نکنی کتکت میزنم
راستش مصوب اصلی اینکه بابام انقدر ازم انتظار داره مامانمه... یعنی مامانم وقتی خودش کارمند بود غذا رو می سپرد به من و اگه کوچکترین خطایی تو پختن غذا می کردم جلو بابام کلی دعوام می کرد..
تا جایی که هرازگاهی حتی بابام می گفت بسته بچه س عیب نداره نتونسته...
الان ک مامانم رفته خونه مامان برگم، بابام به خاطر اینکه مامانم اون روزا اون رفتارو نشون میداد از مامانم تاثی گرفته...تهدیدم کرده که اگه غذا درست نکنم کتکم میزنه در واقع مامانم بابامو بد عادت کرد...
اخه یه دختر دبیرستانی که کنکور داره چطور دو وعده مفصل بذاره.. خودشم بابام با غذاهای ساده کنار نمیاد
امروز زنگ زدم به مامانم کلی گله کردم گفتم تو که می دونستی شوهرت مشکل اعصاب داره چرا سر یه ایراد جزیی غذا انقدر جلو بابام خفتم دادی که الان با تهدید کتک مجبورم غذا درست کنم و وظیفه م می دونه...
اینو ک گفتم مامانم یهو شروع به گریه کرد گفت من چه می دونستم این طوری میشه و کار من به رفتن از خونه می رسه و اینا..
خانما خیلییییی ناراحت شدم..
جیگم اتیش گرفت.. خدا منو بکشه...😭😭
توروخدا شما بگید من واقعا حق ندارم ناراحت باشم الان؟ مگه اشتباه می گم؟😭😭