من خانوادم ناخودآگاه رفتارشون طوری هست که برا ادما ارزش و احترام قائل نیستن نه این که نخان بلد نیستن نه تنها بلد نیستن حتی نمیدونن هم نمیدونن ، فقط برای پسر بزرگشون و زنش و بچش احترام قائل هستن اونم ناخودآگاه ولی منی که دختر هستم نه البته مامانم کارهامو میکنه ولی مثل یه ماشین خودش فکر میکنه خیلی خوبی میکنه و خودش رو خیلی آدم خوبی میدونه ، شوهرم برعکس اهل احترام و آداب هست میگه من احترام میزارم اونا نمیزارن دروغ هم نمیگه ولی خب از اونطرف اونا هم فکر میکنن دارن خوبی میکنن با سرویس دادن های بیجا از طرفی صحبت کردن باهاشون و متوجه کردنشون خیلی سخت و تقریبا غیر ممکنه چون دعوا و جنگ میشه آخرش خودم میشه آدم بده خلاصه گیر کردم بین ناراحتی شوهر و کج فکری و کج رفتاری خانواده خودم .... چقد سخته واقعا بین دو راهی ...چیکار کنم