شوهر خالم بیکار بود
خالم معلم بود
یک روز بی سروصدا اما جهاز و وسایل خونه خالم رو دزدید و فرار کرد یک شهر دیگه !
خالم خونه پدر بزرگم بود بی خبر
آخرشم به هزار بدبختی پیداش کردن انداختنش زندان یک سال زندان بود و طلاق گرفت خالم
با یک دختر یک ساله طلاق گرفت