امروز جشن شکوفه ها بود بردمش مدرسه
خداروشکر خوب بود
با اینکه افسردگی شدید دارم ولی مسئولیت بزرگی رو دوشنبه
اینارو مینویسم که بعدها اومدم و خوندم یادم بیوفته چه روزایی رو گذراندم
من باید قوی باشم بخاطر دخترم
خداروشکر فردا هم روز اول مدرسه هاست پدرش مرخصی گرفته و میخواد باشه روز اولی.اینم یه دلگرمیه برام خداروشکر
معلمشون رو دیدم خانم مهربون و خوشگلی بود .
هنوز نگفتن دفتر چیا بخریم.کتاباشم امروز دادن رفتم دادم لوازم تحریر که براش منگنه و جلد بزنن و انشالله فردا ازشون بگیرم.
دستشویی رفتن کلا دخترم میترسید ولی خداروشکر امروز تو مدرسه خودش رفت دستشویی.
امروز ۳۱ شهریور ۱۴۰۴
به امید ترم آخر امتحانات دخترم در اردیبهشت و تموم شدن چالش
خدایا فقط ازت میخوام این افسردگیم زود زود خوب بشه با انرژی هر چی بیشتر به دخترم به درساش برسم
چون من موقع ثبت نامش دل تو دلم نبود که مدرسه ش شروع بشه.
خدایا میدونم که تو مهربونتر از هر کسی هستی و یقینا فقط و فقط خودت میتونی کمکم کنی
دوستت دارم خدا جونم