من خانواده ی همسرم خیلی اذیتم کردن تایپیک هامو همه هست و شهر غریب ازدواج کردم....تا اینکه من ۱۵روز کرونا گرفتم شدیدگرفتم یکی از اعضای خانواده ی شوهرم یه لیوان آب دستم ندادن دریغ از یه سوپ ساده دریغ از یه تلفن....۱۵روز واقعا زجر کشیدم .....حالا امروز ناهار مهمون داشتم ولی غذا درست کردم اضافه اومد شوهرم اومد بزور ببره برای خواهراش و بقیه خانوادش که دور هم بودن ....منم همه رو ریختم سطل زباله
وقتی خداوند شبان من است از که بترسم🕊🎚⛪ای پدر ما که در آسمانی......نام تو مقدس باد.پادشاهی تو بیاید،اراده ی تو آنچنان که در آسمان است در زمین نیز جاری شود.نان کفافه ی مارا امروز بده،قرض های ما را برما ببخش.....چنان که ما نیز قرض داران خود را میبخشیم.مارا در آزمایش نیاور،بلکه از شریر رهایی ده.زیرا پادشاهی و قوت جلال تا ابد از آن توست.آمین✝️📿برای آنها که شما را آزار میدهند،دعای خیر نمایید متی۴۵:۵(اولین کاربری ۱۳۹۶)مسیحی آریایی هستم، مستدام باد ایران کوروش.
نظرات ما از پرسه زدن در شبکه های اجتماعی سرچشمه میگیرن ،نه مطالعه کتاب ها ....این تقلید از دانایی ،درواقع الگوی جدید نادانی است ........... اینستاگرام پرشده از رقص یه مشت زن و شوهرخل و چل که باقر کمر،صاحب خونه و ماشین میشن،اونوقت دانشگاه رفته هامون یا تو اسنپ کار میکنن یا پیک موتوری........
خیلی سخته وقتی مریض هستی کسی بهت سر نزنه حالی نپرسه ادم توقع دارع
جراتمندی و مرزبندی:گاهی مردم فکر میکنن دفاع از خود یعنی پرخاشگری، ولی واقعیت اینه که دفاع از خود یعنی احترام گذاشتن به خودت. یعنی بدون اینکه به کسی توهین کنی یا وارد حریم کسی بشی، محکم و قاطع بگی: «این کار یا این حرف برام قابل قبول نیست.»یعنی بفهمی که همیشه لازم نیست همه رو راضی نگه داری، لازم نیست سکوت کنی تا به کسی برنخوره. چون اگه خودت رو نادیده بگیری، کمکم دیگران هم همین کار رو میکنن.جراتمندی یعنی اینکه از مرزهات محافظت کنی؛ چه عاطفی، چه روانی، چه فیزیکی. یعنی نه گفتن رو یاد بگیری، حتی اگه قلبت بلرزه. یعنی به جای اینکه بعداً از خودت دلخور بشی، همون لحظه با احترام و صراحت از خودت دفاع کنی.آره، ممکنه بعضیا ناراحت بشن. ممکنه بگن تغییر کردی، مغرور شدی. ولی تو خوب میدونی که این اسمش غرور نیست، این اسمش رشده. اسمش اینه که بالاخره فهمیدی خودت هم مهمی. تو حق داری شنیده بشی، حق داری مرز داشته باشی، حق داری خودت رو اولویت قرار بدی.از امروز به بعد، خودت رو دستکم نگیر. هر بار که از خودت دفاع میکنی، به خودت ثابت میکنی که ارزشش رو داری.پدر عزیزم، مادر عزیزم،میدانم که این نامه را هرگز نخواهم فرستاد، اما لازم بود این کلمات را به دل خود بسپارم و به جای سکوت، صدایم را در کاغذ جاری کنم.خیلی وقتها از شما رنجیدهام، از رفتارها و حرفهایی که مرا آزار دادند و نفسم را تنگ کردند.احساس کردم که در دنیایی که باید امنترین جای ممکن باشد، بیشتر از هر جا دچار درد و رنج شدهام.گاهی انگار هیچکس نمیفهمد عمق زخمی را که روی دلم نشسته است شاید شما هم دلایلی داشتهاید که من از آنها بیخبرم، اما نمیتوانم این همه سختی را بدون حرف زدن در دل نگه دارم.من هم انسانم، با احساسات و قلبی شکننده، که نیازمند محبت و درک است، نه انتقاد و بیتوجهی.این نامه را نمیفرستم، چون نمیخواهم جنگ یا بحثی پیش بیاید، بلکه فقط میخواستم این بار صدای خودم را بشنوم و بدانم که حق دارم این احساسها را داشته باشم.امیدوارم روزی برسد که همه ما بتوانیم با هم مهربانتر باشیم، حتی اگر اکنون فاصلهها زیاد است.
جراتمندی و مرزبندی:گاهی مردم فکر میکنن دفاع از خود یعنی پرخاشگری، ولی واقعیت اینه که دفاع از خود یعنی احترام گذاشتن به خودت. یعنی بدون اینکه به کسی توهین کنی یا وارد حریم کسی بشی، محکم و قاطع بگی: «این کار یا این حرف برام قابل قبول نیست.»یعنی بفهمی که همیشه لازم نیست همه رو راضی نگه داری، لازم نیست سکوت کنی تا به کسی برنخوره. چون اگه خودت رو نادیده بگیری، کمکم دیگران هم همین کار رو میکنن.جراتمندی یعنی اینکه از مرزهات محافظت کنی؛ چه عاطفی، چه روانی، چه فیزیکی. یعنی نه گفتن رو یاد بگیری، حتی اگه قلبت بلرزه. یعنی به جای اینکه بعداً از خودت دلخور بشی، همون لحظه با احترام و صراحت از خودت دفاع کنی.آره، ممکنه بعضیا ناراحت بشن. ممکنه بگن تغییر کردی، مغرور شدی. ولی تو خوب میدونی که این اسمش غرور نیست، این اسمش رشده. اسمش اینه که بالاخره فهمیدی خودت هم مهمی. تو حق داری شنیده بشی، حق داری مرز داشته باشی، حق داری خودت رو اولویت قرار بدی.از امروز به بعد، خودت رو دستکم نگیر. هر بار که از خودت دفاع میکنی، به خودت ثابت میکنی که ارزشش رو داری.پدر عزیزم، مادر عزیزم،میدانم که این نامه را هرگز نخواهم فرستاد، اما لازم بود این کلمات را به دل خود بسپارم و به جای سکوت، صدایم را در کاغذ جاری کنم.خیلی وقتها از شما رنجیدهام، از رفتارها و حرفهایی که مرا آزار دادند و نفسم را تنگ کردند.احساس کردم که در دنیایی که باید امنترین جای ممکن باشد، بیشتر از هر جا دچار درد و رنج شدهام.گاهی انگار هیچکس نمیفهمد عمق زخمی را که روی دلم نشسته است شاید شما هم دلایلی داشتهاید که من از آنها بیخبرم، اما نمیتوانم این همه سختی را بدون حرف زدن در دل نگه دارم.من هم انسانم، با احساسات و قلبی شکننده، که نیازمند محبت و درک است، نه انتقاد و بیتوجهی.این نامه را نمیفرستم، چون نمیخواهم جنگ یا بحثی پیش بیاید، بلکه فقط میخواستم این بار صدای خودم را بشنوم و بدانم که حق دارم این احساسها را داشته باشم.امیدوارم روزی برسد که همه ما بتوانیم با هم مهربانتر باشیم، حتی اگر اکنون فاصلهها زیاد است.