منظورم اینه از سختی اینک خوابگاهی بشی و ب شدت وایسته مادرت هستی وقتی میری خوابگاه مدام گریه میکنی از دوری
نمیدونم ای کاش ی عده شعور داشتن در مورد رشته ها بد نمیگفتند ک آدمایی مث منو ناامید نکنن من با عشق داشتم میرفتم جلو تا اینک موقع انتخاب رشته بچه ها اینجا شد توی این سایت مثلا تاپیک میزدن هوشبری یا فلان همه کاربران میومدن بد هوشبری میگفتن
میگفتن خوب نیست کار نداره اشباع شده کلی خورد تو ذوق و روحیه ام من با این هنه سختی این رشته رو بعد چند سال قبول شدم حالا هم میرم خوابگاه و از مادرم دور میشم اینا رو میشنوم ناامید میشم🥲🥲
منم اوایل با رشته بهداشت با علاقه واردش شدم دیگ از بس اونجا بقیه با حرفاشون اذئیتم کردن ک ب اونم بی علاقه شدم
اللن احساس میکنم قرار بعد این همه سختی قبول شدن با سن ۲۸ سالگی فارغ التحصیل بشم و بیکار بمونم از بس گفتین کار نداره و اشباع شده انگیزم رفته کلا