نیمه شب بیرون زدم رفتم پی می خواریم تا در میخانه رفتم در پی دلداریم
دوش دیدم در میخانه صفست از عاشقان ای ناخورده می من به شما رسیده ام یارم آخر ز غمه عشق تو دیوانه شدم بیخود از خود شدمو راهیه میخانه شدم
آنقدر باده بنوشم که شوم مستو خراب نه دگر دوست شناسم نه دگر جام شراب