دانشگاهم تو یه شهر خیلی کوچیک بیابونی و بی امکاناته که اسمش رو نمیگم چون یه بار به خاطرش تعلیق شدم آخر هفته ها هیچ جای تفریحی نیست که با دوستام برم زندگیم خلاصه میشه تو دانشگاه و سوپر مارکت برای خرید مایحتاج مردمش هم فضول و با فکر بسته تا آدمو یجا گیر میارن عین پیرزن نود ساله سوالای شخصی حال به هم زن میپرسن همه تیپ هایی که چند سال پیش تو بقیه شهرا مد شد عادی شد و آخرش خز شد اینجا هنوز قفله همه چی براشون عیبه وقتی یادم میفته چند روز دیگه باید از شیراز قشنگ و آزاد برم اونجا و تا دو سه ماه دیگه برنگردم دلم خیلی میگیره
اینو همیشه با خودت تکرار کن که تو هیچ کی نیستی که به خودت اجازه بدی به بقیه راحت توهین کنی... در کمال ادب نظرتو بگو اگه نمیتونی مودب باشی پس منو ریپ نزن... من مثل تو حوصله دعوا ندارم... من مثل تو عادت ندارم یقه مردمو واسه طرز فکرشون بگیرم😊
جهنم همین دنیاست بزار مارو بسوزونن...اگر به حس ششم ف...ال و طلسم و دعا گرفتن و مولا و نفرین و کارماشو پس داد اعتقاد داری لطفا منو ریپ نکن ...حس و شهود پایه هاش سسته...درست مثل تارهای عنکبوت ...در ضمن من بلد نیستم دلداری بدم اگر بلد باشم راه حل میدم منتقد خوبیم هستم ...یه آدم معمولی که معمولی بودنشو پذیرفته