اقا ما ی جار رفتیم خانوادگی دور هم جمع بودیم
بعد میخواستم برم ی جایی ی پسری هم داشت همون مسیر رو میرفتم یعنی دقیق کنار هم بودیم انگار باهم راه میریم یکم دیگه پیش میرفتیم مسیرمون کامل یکی میشد میخوردیم بهم بعد یهو حواسم جمع شد دیدم داره با تعجب نگاهم میکنه سریع برگشتم حواسم رو دادم ب ی کار دیگه این خودش ضایع بود از شانس بدم مدام حواسم به دور و برمه کلا ی سری جاها سریع چشم تو چشم میشدیم شانس گندم
یا نشسته بودیم حوصلم که سر میرفت تو اینه با خودم و صورتم ور میرفتم بعد دیدم همه دارن با تعجب نگاهم میکنن