چند ماه با یه پسر دوست بودم ( در حد یه دوستی خیلیییییی معمولی ) چن روز پیش بهم پیشنهاد ازدواج داد و گفت که اگه رضایت داشته باشی با خانوادم میام خواستگاری منم بدم نیومد همه چیزش اوکیه
اما اصلا روم نمیشه به مامانم و بابام بگم تازه میترسم بعد این که بفهمن باهاش یه مدت دوست بودم دعوا راه بندازن چون عقایدشون خیلی خشکه
چه دروغی بگم بهشون اگه بپرسن کجا هم دیگه رو دیدید چی بهشون بگم
چه سخت...
بگو بیرون تو خیابون
بنظرم با خواهرش درمیون بذار که مثلا خواهرش دوستته از طریق اون باهم آشنا شدین و اصلا بهشون نگو که باهم در ارتباط بودین
برو به بابات بگو ی خانمی برای پسرش خواستکاری کرده و خیلی اصرار داشتن شمارتونو دادم بهش. ببین چی میگه
مجازی آشنا شدین؟
مامانش زنگ بزنه به مامانت
من خواهرم مثلا روانشناس بود بعد این ک فهمید ی داستانی درست کرد واویلااا .. آبروم برد جلو همه
شماره مادرت را بده بگو مادر آقا پسر زنگ بزنه بهش
و بگه دوستت شما را معرفی کرده
با یکی از دوستات هماهنگ شو که مثلاً اون معرف شماست
بگو پسره مامانشو بفرسته با مامانت صحبت کنن
اگه هم پرسید ک دخترمو کجا دیدین بگه ک پسرم بیرون دخترتون رو دیده بعد پرس‌و‌جو فهمیدیم خونش اینجاست
البته ک پسره هم باید با مامانش هماهنگ کنه
