2777
2789
عنوان

امروز تولدمه شوهرم هیچی برام نگرفت

| مشاهده متن کامل بحث + 705 بازدید | 57 پست

پاشو خجالت بکش بیچاره تلاش کرده خونه خریده برای آرامشت

که ت. این زمونه کارهر کسی نیست 

امروز برای عزیزانت احساسی کم مگذار شاید فردا احساسی باشد ولی عزیزی نباشد (آقایون درخواست ندن لطفا🚫) اگه جوابت ندادم چون اعصاب وارامشم  خیلی با ارزشتر از بحث با تو هست ✂️

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

جدیدا خیلی خنگ شدم 

تولد خودمو سالگرد عقدمون یادم رفت 

خواهشا افراد زیر بیست سال ریپ نزنن و با من بحث نکنن چون عادت ندارم با کوچیکتر از خودم درباره مشکلی همکلام و همصحبت شم نظر خودمه به کسی هم مربوط نیس تمام😑

بابا من ده سال خودمو کشتم آخرشم برا هیچ تولدیم کیک نگرفت 

خیلی هنر کنه یادش یاشه

فقط 23 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤

اصل به یاد بودنه

من از سال ۸۵ یا سال ۱۴۰۰

هرسال براش تولد و سالگرد ازدواج گرفتم اما اون یکبااااارم یادش نبود

روز زن از تلویزیون میفهمید بعد میومد یه ماچ میکرد و خلاص

کاربر سال۹۷م

سلام عزیزم من تقریبا ۸ ماهه عروسی کردم رفتم خونه خودم 

خیلی واسه تولد امسال ذوق داشتم که خونه خودم قراره تولد بگیرم دروغ چرا منتظر سوپرایز بودم

از یه ماه قبل تولد شوهرم کلی برنامه ریزی و خرید کردم ، کادو خریدم ، کیک تولد و خودم درست کردم و دیزاین و این چیزا

.

اولا همون شب تولدش دعوامون شد ولی بازم فرداش برنامه رو انجام دادم

دقیقا یه هفته بعد تولد من بود ، بیکار شده بود چک برگشت خورده بود تولد من اصلا انکار نه انگار،  صبح دوباره دعوامون شد منم اعصاب نداشتم رفتم خونه مامانم اینا 

باورم نمیشد خواهرم رفت برام کیک خرید واسم کادو خریده بودن 

.

ولی من هیجانی نداشتم چون دوس داشتم تو خونه خودم سوپرایز بشم 😔

نه کیک گرفت نه کادو 

من ک بعد از ظهر گفتم واقعا ک ، من قهر کردم اومدم حداقل نکردی یه شاخه گل بگیری بگی تولدت مبارک 

منو برد بیرون دید پولش نمیرسه کادو بخره یه دسته گل خرید 

ولی باورتون میشه من اصلا خوشحال نشدم

اینکه یادش بوده از هرچیزی مهم تره 

خوشبحال مردها دلشان که بگیرد سیگار می‌کشند..هرزمانی ام که باشد بدون ترس ودلهره،به دل خیابان میزنند،حتی اگر. شد وسایل دم دستشان رامیشکنند،اما ما زن ها چه؟؟؟نه خیابان برای دلتنگی هایمان امن است،نه سیگار با طبع لطیفمان سازگار...نه دل شکستن ظرف ها راداریم...مازن ها که دلمان میگیرد...زورمان به موهایمان میرسد...به ناخن هایمان میرسد...به بغضمان میرسد...ما زن ها درمواقع دلتنگی خیلی قوی که باشیم نهایت درگوشه ی مچاله می‌شویم بی صدا می‌میریم...
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792