گاهی دل آدم میگیره بیآنکه دلیل مشخصی داشته باشه؛
انگار همهچیز دور و برت درست پیش میره،
اما درونت یه بغض سنگین جا خوش کرده.
این دلگیری مثل ابریه که روی آسمون دلت سایه میندازه،
کاری میکنه حتی خوشیهای کوچیک هم به چشم نیان.
اما شاید همین لحظههای دلگیری بهت یاد بدن که چقدر به آرامش نیاز داری،
چقدر باید یاد بگیری خودتو در آغوش بگیری و منتظر هیچکس نمونی تا حالت رو خوب کنه.
آره، دلگیری میاد و میره…
اما توی همین رفتوآمداش، تو قویتر میشی و یاد میگیری که حتی توی تاریکی هم راهی برای نفس کشیدن پیدا کنی.