ی دوستی تاپیک زده بود ک دوستم مجرده و میاد خونمون میمونه گفتم این اتفاقی که بتازگی برامون افتاده رو بگم ..ی دایی دارم نامزد داره هنوز عقد نکرده و خونه مستقل نداره و با پدر و مادرشه و خداروشکر درآمد مالیشم خوبه
...پدربزرگ و مادربزرگم سنشون بالا رفته مادربزرگم دیگه نیاز ب کمکی داشتن و واسشون پرستار گرفتیم...
ی مدت بود داییم میگفت نمیتونم بخوابم و الکی عصبی ام... ب پیشنهاد یکی از زن داییام سرکتاب واسش باز کردیم دیدیم ک دعا و طلسم داره
نتونست اسمشو بگه و فقط مشخصات ظاهریشو میگفت ماهم چند نفر اسم رو دادیم اسم خانم پرستار دراومد و تو این یکسالم مرتب دعاهارو تمدید میکرده...
پرستار ی بچه هم داره چقدرم اضاف بر حقوقی ک توافق کرده بودیم هواشو داشتیم و کمکش میکردیم ولی خانوم کیسه گشادتر دوخته بود با اینکه میدونست داییم قراره چند ماه دیگه ازدواج کنه ..نامزد داییم میگه پرستار تماسای الکی و عشوه اومدن داشته و چند بارم پول بیشتر گرفته انگار....
بدون اینکه چیزی بهش بگیم تسویه کردیم و گفتیم دیگه از اول ماه نیا....
ناراحتم واسه بچش ک اینجا راحت بودن و حالا کارشو از دست میده... ولی ظلمیه که خودش در حق خودش کرد..
خلاصه اینکه حواستون ب آدمای مظلوم نمای اطرافتون باشه... و آدمایی ک میرین دنبال رمال تا این مدلی وارد زندگی دیگری بشین اول ک خوشبخت نمیشین دوم اینکه بدتر دستتون رو میشه و پولتون حروم میشه بهتره ب جاش خودسازی کنین ک بقیه جذب منش شما بشن ن دعاتون