خودمونو راحت میکردم از زندگی سگی ای ک درست کرده برامون
خدا کمکتون کنه
میفهمم کامل درکت میکنم. یه موقعی بود هر شب میخابیدم آرزو میکردم صبح بیدار میشم زنده نباشه. الان ناراحتم بخاطر اون آرزو بچه بودم بداخلاق بود خیلی. الان دیگه پیر شده ولی هنوز بداخلاقی میکنه گاهی.
چیکار میکنه
حق میدم شاکی باشی
مردان وحشی و قدر نشناس موجودات تحمل ناپذیری هستن
منم یکیشو دارم به نام شوهر
گاهی از اعماق قلبم دلم میخواست وجود نداشت زندگیم راحتتر بود ، همین الانم خودم کار میکنم پول در میارم اینو میخوام چیکار ولی اینقدر قالتاقه آبرو بره میترسم ازش جدا شم چون اون احساس میکنه زندگی که برام درست کرده خیلی هم عالیه
تا میبینی همه جا باباها همینن ولی خب اونام هر وقدتونستن تلاش کردن برا بچه ها و زندگیشون ...🙂💔
ما هم بچه بودیم بابام خیلی دعوا میکرد با مامانم،البته با ما کاری نداشت ولی خیلی کمبودا داشتیم،خیلی
الان سنش رفته بالا خیلی آروم تر شده،دلم میسوزه براش
چرا چی شده
یکی بیاد باهم حرف بزنیم و اینکه تجربه داشته باشه از خواب و اینجور چیزا
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
58 ثانیه پیش
59 ثانیه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
