بچه ها حدود یکسال پیش رفته بودم بیرون برای خرید نزدیکای غروب که داشتم تو پیاده رو میرفتم یهو یه پیرمرد خیلی خوش اخلاق و خوش چهره ب من گفت سلام خوبی دخترم شما خونه میخری شک نکن خونه دار میشی منم اصلا تعجب کرده بودم و مات نگاش میکردم یهو ب خودم امدم و خندیدم و گفتم مرسی حاج آقا ایشااا...گفت شک نکن خونه دار میشی ورفت،گفت وا این چه حرفی بود یهو این آقا زد
من اصلا تو فکر خرید خونه واین چیزا نبودم اون موقع
الان بعد یکسال عجیب دلم میخواد خونه بخریم و بعدبرم سر زندگیم برا همین یاده حرف اون پیرمرد افتادم
ب نظرتون ارتباطی داشته؟؟ اخه اون لحظه ک این حرفو زده به تنها چیزی ک فکر نمیکردم وبرام مهم نبود خرید خونه بود انگار میدونست بعدا ب فکر خرید خونه میفتم
کاش بشه و بخریم
اینو اینجا گفتم چون کسی منو نمیشناسه پس لطفا بگید تجربه مشابه داشتید یا نه