که اگه دلت پاک باشه خدا کمکت میکنه
یکی از همکارام فردا قرار بود هم صبح سر کار باشع هم عصر
بعد عروسی برادرش یکی دو روز دیگست اونم تو یه شهر دیگه
فردا دیگه آخرین شیفتش بود و دیگه شنبه صبح میتونست بره سمت شهرشون
من دلم سوخت براش ، خودم فردا صبحم ، گفتم من عصر تو رو میمونم دیگع همون فردا عصر برو که یه شب بیشتر بتونی بمونی
خودم میشدم هم صبح هم عصر
دیگه الان هی در عذاب بودم چون صبح و عصر خیلی سخته و داشتم غذا و اینا برا فردام آماده میکردم
یهو دیدم زنگ زدن از محل کارمون که صبح یه نفر نیاز نیست بیاد ، تو نیا 😍😍😍😍 با اینکه یه تومنی به ضررمه ولی آسایشم از پول مهم تره
دیگه فقط باید عصر دوستمو برم