من خودم اول
یه روز تو خونه تنها بودم و خوابیده بودم که یهو با صدای روشن شدن کولر بیدار شدم و فهمیدم که......
هیچ قبل از خواب کولر و روشن کرده بودم بعد که خواب بودم برقا رفته و دوباره اومده و کولر روشن شده لامصب تاحالا هیشکی به اندازه ی این اداره برق منو نترسونده بود ترسیدی نترسسسس🤣🤣🤣🤣
ترسناک میخاین تاپیک یکی مونده به اخریم بخون، هنوزم نفهمیدم چی بود
ترسناک تر و واقعی از این خیلی بیشترم دارم که به شخصه برای خودم پیش اومده
وای یه بار تو اتاق تنها خواب بودم
یکی جفت باهامو به هم کوبید از خواب پریدم
پاهامم درد میکرد بخاطر شدت ضربه
یه بار ساعت یک و نیم شب همسرم خونه نبود
دخترم خواب بود،،،
داشتم گوشی نگاه میکردم
همش احساس میکردم تو اتاق یه صدایی میاد،،،، یه صدای خر خر مانندی،،،،، مثل صدای تو فیلم ترسناک،،،
هی خودم رو میزدم اینور اونور،، فکر میکردم اشتباه می‌شنوم،،،
دیدم نه بابا،،، واقعا میاد،،،،،،،
قلبم اومد تو دهنم،،،،
با هزار استرس پاشدم تمام برقارو روشن کردم،،،، رفتم تو اتاق،،، اولش باز داشتم سکته میکردم
یهو یه چندثانیه گوش کردم
دیدم از بالای سقفه صدا
خوب که دقت کردم دیدم همسایه بالایی داره خرو پف میکنه،،، به حدی صداش زیاد و کلفت و خش دار بود که قشششنگ تو خونه ما بود 😐
اینجا جاش نیست همه شو بگم ولی یکی که قابل تعریفه اینه:
یه شب رفته بودیم مهمونی شب رو خونه شون خواب بودم ضبح که بیدار شدم پلاک گردنبندم زیر بالشتم بود و زنجیر به گردنم،
یعنی گردنبندم باز شده پلاک از داخلش دراومده دوباره زنجیرم بسته شده و پلاک هم زیر بالشتم
، همسرمم کنارم بود، من اصلا تو خواب بیدار نمیشم که متوجه نشم من تو خواب حتی جا به جا هم خیلی کم میشم چه برسه پاشم یه کاری کنم و یادم نباشه اونم بستن زنجیر گردنبند تو تاریکی
تووخونمون جن هست تت تاپیکامم هست بخون
