خسته شدم، اخیرا از همه چی ایراد میگیره
یه روز به خونه گیر میده، یه روز غذا
یه روز میگه چرا جلوی دوستم چشم غره رفتی بهم
تا دیروز، که شیفت دوم کارم بود، توجه کنید ، شیفت اول رو رفته بودم ، شیفت دوم بودم 8 شب رسیدم خونه
که شروع کرد دعوا تو از قصد دیر اومدی که دیر بریم خونه مادرم شهرستان
شلوغ پلوغ کرد ، گفت یه هفته میرم اونجا بر میگردم تکلیفتو روشن میکنم
14 تا سکه ات رو میدم برو خونه پدرت
نه بهم خرجی میده نه چیزی ، طلبکارم هست