ما دوماهه اومدیم یه خونه که طبقه پایین ما یه خانوم تنهاس با بچه هاش زندگی میکنه تقریبا ۳۵ شش سالشه
از همون روز اساس کشی بیرون وایساده بود با شوهرم به حرف زدن
اما با من حرف نمیزنه در حد سلام علیک
دوسه بار با شوهرم همکلام شده
مثلا من دیروز از صبح تا شب خونه بودم چون آب ساختمون مشترک بود به من نیومد بگه قبض اومده
اما این موقع بود دیدم یه ساعت تو ماشینش نشسته بچه هاش و خواهرش هم بودن
من متوجه نشدم همینکه شوهرم اومده وایساده بهش گفته که قبض فلان قد اومده با اینکه از قبل نریخته بودن جریمه شده بود به ما ربط نداشت فقط همین مقدار جدید ما باید میدادیم اون باید با واحد دیگه خودشون بدن
شوهرم اومد بالا از پنجره دیدم سوار شدن رفتن
واقعا عصبی شدم من خونه بودم چرا نیومد به من بگه بعدم به ما ربطی نداشت باید قبض برا صابخونه میفرستاد
بگید چیکار کنم
شوهرم ۴۰ سالشه من ۳۲ سالمه
این خانوم هم خونه داره هم ماشین
چهرش هم خوبه تیپ هم میزنه
همش فک میکنم من اشتباه میکنم شاید منظوری نداره ولی باز دوس ندارم با شوهرم گرم بگیره
هیچ کاری هم از دستم برنمیاد