خیلی زحمت کشیدم خیلی تلاش کردم واقعا با سختی شوهرمو راضی کردم بزاره وسایل ناخن بگیرم بعد از ی مدت دیدم دستام تاول زده گفتم خوب میشه بدتر شد دکتر و اینا رفتم دیدم فایده نداره تا وسایل رو کنار گذاشتم دستام بهتر شد الانم مجبورم بفروشم چقد من بد شانسم
من مادریام که روزی خونهاش از صدای بچههاش گرم بود، اما حالا بدون حضور دائمیشون زندگی میکنه.از همسر اولم جدا شدم، حالا در کنار همسر جدیدم مسیر تازهای رو شروع کردم…بچههام رو میبینم، از دیدنشون محروم نیستم— اما درد من، فقط ندیدن نیست…درد من اینه که نمیتونم هر روز، هر لحظه، مادری کنم همونجوری که دلم میخواد.مادری، فقط به اسم و دیدار نیست… به لمس لحظهلحظههاست.و من هنوز مامانم، با تمام جانم.