سلام شوهر وبرادر شوهر م با هم رفتن سر کار یه شهر دیگه یه ماهه جاریم از اون موقع شب ها مییاد خونه من می خوابه می گه تنهایی می ترسم منم بچه هام اونو می بینن وحشی می شن چن باز ناچار شدم بچه رو به خاطرش بزنم تا آروم شه بعد بچه ها روزا به خاطر اون از راه پله ها هی بالا وپایین می رن نگرون می شم هی عادت کردن برن خونه اون خودمم راحت نییتم تو خونه چطوری بهش بگم نیاد با رفتار نارضایتیم رو نشون می دم نمی ره چه کنم؟
چرا نمیره خونه مادرش
وا مگه میشه خونه مادرش که راحتر باید باشه !!نکنه با مادرشوهرت نقشه کشیدن ببینن چه خبره خونت برن بشینن چرت و پرت پشتت خرف زدن !!دقت کن شبا تو برو خونه مادرت بگو خونه مادرم میرم نیستم خونه شبا یاد بگیره نیاد
[QUOTE=395440053]وا مگه میشه خونه مادرش که راحتر باید باشه !!نکنه با مادرشوهرت نقشه کشیدن ببینن چه خبره خونت برن بشین ...[/QUOTE
والا مشکوک می زنه نه من چیز پنهون از کسی ندارم اما این سابقه خیانت داره گرفتارش شدم شاید با گوشی چیزی می حرفه نمی خواد مادرش اینا بفهمن
مادر منم پیره با داداش ام اینا زندگی می کنه معذبم نمی تونم برم خدا مادر شوهرمو لعنت کنه وظیفه ی اونو انداخته گردن من به نظرت چون رو در رو روم نمیشه فردا زنگ بزنم بگم بچه ها اذیت می شن یه فکری به حال خودت بکن یا زشته؟
من باشم اینو نمیگم
میگم خواهرشوهر دوستم هرشب خونه دوستمه
دوستم از دستش خسته ست لعنتی مثل کنه میمونه
بلد بگو خب بچه های دوستم اذیت میکنن
نمیدونم چرا خواهرشوهرش نمیفهمه
خب زن گنده برو خونت
بعد بگو خواهرشوهره خجالت نمیکشه میگه خونه سوسک داره
آسایش رو از دوستم گرفته
می گه ببین بجه هات خونه مو به هم ریختن یا درو با نمی کنه اما خودش می یاد می خوابه دخترمو دیروز چن بار فرستادم درو براش وانکرد حالا بدبختی اینجاس هر موقع شوهر می ره سرکار ساعت دوازده شب لحاف به دس درخونمونه منم عین احمق هذ توانایی نه گفتن ندارم به نظرت زنگ بزنم بهش بگم نیا زشت نیس بگم بچه ها اذیت می شن خودم اذیت می شم ؟ واضح بگم
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیستجدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
33 ثانیه پیش
34 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
