تو همسایگی ما یه آقای نابینا زندگی میکنه که سنش هم بالاس و یه پسر معتاد داره
بعد هیچکدوم از همسایه ها هم چون نابیناس هیچوقت هیچ شکایتی به ایشون نمیکنن و کلا یاد گرفته بخاطر معلولیتش هر کاری دوس داره انجام بده
مثلا ساعت ۳ صبح دریل برقی میزنه و همرو زابراه میکنه البته پسر معتادش و از مصونیت باباهه سو استفاده میکنه
یا ساعت ۴ صبح با چکش میخ به دیوار میکوبه جوریکه دیوارا میلرزه
یا تو راه پله اضطراری را پر از کارتن خالی و ات و اشغال کرده
یا با سریش به دیوارهای راهرو عکس میچسبونه و دورشم پنس میزنه
یا کلا رو در خونش دستگیره طلایی و شیر طلا وصل کرده و از متحد الشکلی دراورده راهرو هارو
یا شمعدونی و گلدانهای بزرگ قدیمی جلو در خونه میچینه که بسیارررر زشته و عکس کولی رو گلدونه داره
یا بلند بلند دف میزنه و شب تا صبح مجلس یاهو میزاره تو خونش کرده خانقاه جوری که خواب رو به همه حرام کرده
منبه همسایه گفتم بهشون تذکر بده که گوش نکردن
منم خودم ات و اشعالهارو جمع کردم بردم گداشتم تو راه پله بلکه جم کنه
حااا جلوی شوهرمو گرفته که تو شمعدونی ما کلید انباریمون بوده و خانمت برداشته کلیدامونو بگو بده
شوهره هم از سر شب با من دعوا گرفته که تو منو سر افکنده کردی و مجبور شدم معدرت بخوام
حق با کیه؟