ازدواج کردم راه دور
مامان و بابام ازم دورن خیلی دلم تنگ شده واسشون آخرین بار عید دیدمشون
تنها پناهم مادر شوهرم بود که واقعاً دوستم داشت
که الان با چیزی که ازش فهمیدم دلم سیاه شده
داره با یه پسر همسن پسر خودش پدر شوهرم خیانت میکنه
این رازو فقط من میدونم و پدر شوهرم
همه میگن پدر شوهرم خیلی بیغیرته ولی به نظر من خیلی با غیرته چون اگه همه بفهمن زندگی بچههاش خیلی تاثیر میذاره خواهر شوهرم نامزد داره اول از همه زندگی اون نابود میشه شوهرمم جریانو فهمیده خیلی حالش بده
ولی به روی باباش نمیاره که میدونه
گفت اگه بهش بگم غرور بابام میشکنه چطور تو چشمام نگاه کنه دیگه