سلام به ۱۷،۱۸ سالگیم
الان که دارم این نامه رو برات مینویسم، یه زن سی و خوردهای سالهم که کلی راه اومدم، کلی خندیدم، گریه کردم، زمین خوردم و دوباره پاشدم. دلم میخواد باهات از یه چیزی حرف بزنم که مثل یه چراغ تو مسیر زندگیم روشن شد. یه درسی که اگه اون موقعها میدونستم، شاید کمتر خودمو اذیت میکردم، کمتر به خودم سخت میگرفتم.
عزیزم، بزرگترین چیزی که یاد گرفتم اینه که خودتو با بقیه مقایسه نکن. وقتی سن تو بودم، فکر میکردم زندگی یه مسابقهست. یه خط شروع داره، یه خط پایان، و همه دارن با هم میدوئن. هی خودمو با دوستام، همکلاسیهام، حتی آدمای غریبه مقایسه میکردم. اگه یکی ازم جلوتر بود، حس میکردم یه جای کارم میلنگه. اگه یکی چیزی داشت که من نداشتم، فکر میکردم حتما من کمم، حتما به اندازه کافی خوب نیستم.
ولی حالا که اینجام، میخوام بهت بگم: زندگی تو یه جادهست که فقط مال توئه. تو با هیچکس دیگه مسابقه نمیدی. مقصد تو، سرعت تو، حتی راه رفتن تو با بقیه فرق داره. یه روزایی تند میری، یه روزایی آروم قدم میزنی، گاهی هم فقط میشینی و نفس میکشی. و این اصلاً اشکالی نداره. هر کدوم از این لحظهها دارن تو رو میسازن.
یادمه یه بار، فکر کنم ۲۰ سالم بود، یکی از دوستام یه کار خیلی خوب گیرش اومد. همهمون براش خوشحال بودیم، ولی ته دلم یه حسرت کوچولو داشتم. فکر میکردم چرا من اونجا نیستم؟ چرا من اونقدر موفق نیستم؟ اون موقع نمیدونستم که موفقیت اون، چیزی از من کم نمیکنه. نمیدونستم که منم یه روزی راه خودمو پیدا میکنم، فقط شاید یه کم دیرتر، یه کم متفاوت.
حالا که سی و خوردهای سالمه، میفهمم زندگی پر از بالا و پایینه. یه وقتا فکر میکنی عقب موندی، ولی در واقع داری آماده میشی برای چیزی که مال توئه. یه وقتا حس میکنی گم شدی، ولی همین گم شدنها بهت یاد میدن چطور خودتو پیدا کنی.
اگه بخوام یه چیزی بهت بگم، اینه: با خودت مهربون باش. وقتی خرابکاری میکنی، خودتو دعوا نکن. وقتی به چیزی که میخوای نرسیدی، به خودت وقت بده دوباره امتحان کنی. و از همه مهمتر، به خودت افتخار کن، حتی برای چیزای کوچیک. چون همین چیزای کوچیک تو رو میرسونن به جاهایی که حتی فکرشم نمیکردی.
منِ 18 ساله، تو خیلی قشنگتر و قویتر از چیزی که فکر میکنی هستی. فقط به خودت اعتماد کن، به زمان اعتماد کن، و یادت باشه که تو داری داستان خودتو مینویسی، نه کس دیگهای.
با کلی عشق،
آینده خودت♤