بعد امشب زنگ زد یکی دوتا چیز گف برم بگیرم براش ببرم
منم گفتم دوست ندارم برم اون ورا
گفت به خاطر اون پسره ی (فحش ناجور داد) میترسی؟
گفتم آره
گفت میخوای در مورد این ترومای بزرگت با یه مشاور حرف بزنی؟(جدی جدی گف ترومای بزرگ)
منم گفتم داری مسخرم میکنی؟
گف آره.چون سر یه آدم حرومزاده ترسو خودتو از همه چی انداختی.ولی اگه دلت میخواد برات وقت بگیرم بی تعارف.
میگه اینجوری ادامه بدی مریض میشی.
حتی یه مدلی شدم که همسرم شنبه با خط دوم مامانش که سیو نداشتم بهم زنگ زد،من شماره هه رو گذاشتم تو بلک لیست بدون این که بدونم کیه.
بعد عصبانی شد وقتی فهمید.
به نظر شما زیادی سخت گرفتم؟
یا واقعا دارم روانی میشم؟
همسرم میگه اون دیگه ت... نداره سمتت بیاد،جدا از اون تو تو ماشینی.اون آدمم اوج جرئتش مزاحمت مجازی بوده که جوابشم گرفته.