زمان مجردی ام ، تصورم ازخانواده شوهر، آدمهایی بود که میشه بامحبت کاری کرد اونها هم مهربون باشند بامحبت باشند تودلم می گفتم مگه میشه بدون اینکه بدی به کسی کنی کسی باهات بد باشه
ازطرفی خودم خواهر شوهر هستم و خیلی هم با زن داداشم رابطه خوبی دارم و اتفاقا اگه مشکلی پیش بیاد همه مون طرف زن داداش مون هستیم و برادرم رو نصیحت می کنیم، ....
اما الان درواقعیت
اصلا باخواهر شوهرهام هیچ بحث وجدلی ندارم تلفن میزنند مثلا عید رو تبریک بگن غیرممکنه یه طعنه ای کنایه ای تیکه ای نیندازند
مادرشون میخواد یه هدیه ای چیزی به من بدهد، اونها نمیزارند
جلوی چشم خودم به همسرم میگن وقتی رفتی سرکار، بهت تلفن میزنیم باهات حرف میزنیم!!!
اینها حالا خواهر شوهر هستن
جالبه که دختر خواهر شوهر هم برات قیافه بگیره
یعنی مهربون بودن ، خوب بودن، آنقدر سخته؟؟؟!!