من دبستان که بودم یه دوستی داشتم با هم نزدیک بودیم یه بار مامانامون ما رو بردن پارک بعد یه جایی داشت که سرسره تاب بود ما رفتیم اونجا بازی کنیم حین بازی کردن افتاد زمین و سر زانو شلوارش یکم پاره شد مامانش که دید همونجا تو پارک گرفت مثل چی زدش😑
قشنگ یادمه بهش فحش میداد میگفت کاش همون موقع مینداختمت دهن همه باز مونده بود مامانم اومد دخالت کنه اونم گرفت به فحش خلاصه که مامانم دست منو گرفت و همینجوری رفتیم بعدشم دختره تو مدرسه همیشه ازم دوری میکرد خیلی خجالت میکشید بعضی وقتا یادش میوفتم خیلی دلم براش میسوزه کاش هر کسی نتونه بچه بیاره😔