قبلا ما رو آدم حساب میکرد میرفت خونه دایی هام با اون صمیمی بود بی احترامی نبود بهمون نکنه حالا نکبت اونا محل سگ بهش نمیزارن ۲۴ ساعته پلاسه خونه ما خجالتم نمیکشه بیشعور با این گرونی من بدبخت عین نوکر باید واسش شام و نهار آماده کنم دیروز صبح ساعت ۸ اومد تا ۶ عصر موند گفتم شکر امروز نمیاد الان زنگ خونه رو زدن دیدم جلو دره اومد کثافت واسه شام اینجاست عوضی مامانم خودشو فحش بدم به خواهر گلش هیچی نگم بابا هم بیکار خوشش میاد اون بیاد سرش گرم بشه اتاقم ندارم برم ریخت نحشو نبینم دارم دیونه میشم 😭😭😭😭