خیلی خسته ام تا وقتی مجرد بود پدرم اذیتم میکرد اعصابش از جای دیگه خورد بود سر من خالی میکرد تا وقتی یادم میاد مادرمو کتک میزد تو سن ۱۶ سالگی عقد کردم و تو سن ۱۸ سالگی عروسیمو گرفتم الان ۸ ماهه داره از عروسیم میگذره و ی مادر شوهر بیوه کنارم دارم که همش داره تو زندگیم دخالت میکنه و همسرمم جونش به جون مادرش وصله هیچ کدوم از برادر شوهرام نگاه مادرشون نمیکنن ولی همسر من همش بهش توجه میکنه خیلی حسودیم میشه مردی که همش باید کنار زنش باشه و بچسبه به زندگیش کارش شده مادرش خسته ام خسته 😭😭