يه بچه كوچيك دارم و يه دانشگاه خوب قبول شدم عاشق رشته م هستم ولي اصلا وقت نميكنم به كاراي دانشگام برسم از اون طرف شوهرم و بچم با هم نميسازن احساس ميكنم با درس خوندن من ظلم ميشه در حق بچم شيطونم هس همش دعواس خسته شدم بين دو راهي موندم😭
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه،تیرم به خطا میرود اما به هدر نه...
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
چند ررز پيش رفتيم يه پاساژي از قضا من حالم خيلي بد بود شوهرمم با پسرم دعوا كرده بود با هم قهر بودن اصلااااا كاري به بچه نداست منم با اون حالم با كارايي كه پسرم ميكنه واقعا ديگه نفسي نموند برام خياي ادم بايد بي معرفت باشه بچه بازياي خودشو ارجحيت بده درك شرايط
من خود دلم از مهر تو لرزید وگرنه،تیرم به خطا میرود اما به هدر نه...
دوست عزیز منم مثل تو هستم دانشجو دکترا یه رشته سخت یه دانشگاه دولتی شاغل هم هستم تو یه شهر زندگی میکنم تو یه شهر دیگه درس میخونم و کار میکنم هفته ای یه بار با اتوبوس چهارصد کیلومتر راه با بچه میرم و میام پدر و مادر و خواهرم ندارم شوهرمم دوشیفت سرکاره ظهرم که خونه ست حتما میخوابه دقیقا هیچکس هم درکم نمیکنه مرتب هم مهمون میاد چند روز چند روز بمونه پسرمم همش اسباب بازیاشو پخش میکنه ولی چه میشه کرد این منم که باید تغییر کنم تازه شوهرم میگه اصلا نگو خسته ام ولی این روزا میگذره درسم تموم میشه پسرمم بزرگ میشه منم یه مادر موفق میشم که این روزا رو با ارامش و برنامه ریزی مدیریت کردم
سعی کن زمان رو مدیریت کنی من بعضی وقتا میگم باید بجای بیست و چهارساعت شبانه روز واسم سی ساعت باشه اللنم کلی کار گذاشته بودم واسه تعطیلات ولی لای هیچ کتابی رو باز نکردم😔😅