2777
2789

خواهرم 12 روزه زایمان کرده 

این 12 روز مامانم مدام تو خونه بوده و مراقبش و بعضی شبا شوهرش میومد و نگهش میداشتن تا صبح 

بیشتر شبا مامانم بیدار بود 


دیشب جایی دعوت بودیم من نرفتم موندم پیشش مامانم رفتن با بابام سریع بعد شام برگشتن خواهرم این تایمی ک رفتن مامان بابام خوابید من کوچولوشو نگه میداشتم 


امروز صبح مراسمی دعوتیم 

دیشب شوهرش اومد و چون امروز جمعس گفت من بیدار میمونم من گفتم بخوابین بعد نماز صبح بیدار شین من بیدار میمونم شب شما استراحت کنین چندبار گفتم قبول نکرد

ابجیم میدونه مراسم رو مامانم دوست داره بره 

صبح بعد نماز اومده میگه تو نمیمونی ک شوهرم بره خونه بخوابه 

منم گفتم ک من دوست دارم برم راستش 

من الان خوابم نمیاد میام بچتو نگه میدارم شما و شوهرت بخوابین راحت 

اندازه موهای سرم ب شوهرش گفتم بدین من کوچولو رو بخوابین جفتشون لجبازی کردن ندادن با اینک خوابشون میومد 


ب مامانم گفتم مامانم طفلی گفت من نمیام عب نداره 

مامانم  مامانش حالش خوب نیست و مریض احواله و روحیش خیلی بهم ریختس گفتم بره دوسه ساعتی حالش عوض بشه ولی ابجیم خیلی ناراحته الان ک چرا همتون میرین... 


کلا توقع داره ک 24 در اختیارش باشیم و یه وقتا فکر نمیکنه اصلا سر همین اخلاقاش خیلی اذییتت میشیم 

من میدونم سخته روزای زایمان منو مامانم خیلی هواشو داریم ولی همین دوسه ساعت رو نمیتونه ناراحت میشه اگ مثلا با من یا شوهرش یا مادر شوهر باشه و مامانم پیشش نباشه 

شایدم من درکی ندارم 

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اگه بچه اولشه خب طبیعیه از نبودن مادرت استرس بگیره 

مادر من تا دو ماه خونه من بود کلا و با هم جایی می‌رفتیم و میومدیم 

البته من خودم بیشتر کارهای بچمو انجام میدادم چون حس میکردم کسی مثل خودم نمیتونه بچمو نگه داره😁 ولی بودن مادرم قوت قلب بود برام 

حتی مادربزرگم تا به هفته خونم موند چون نتیجه اولش بود و خیلی ذوق داشت 

اگه بچه اولشه خب طبیعیه از نبودن مادرت استرس بگیره مادر من تا دو ماه خونه من بود کلا و با هم جایی می ...

اره میدونم سر این موضوع حق داره

ولی مامان من سنش بالاس و از نظر جسمی توانایی سابق رو نداره از یک طرف خواهر دیگم دوقلو داره و هنوز نوزادن و منو مامانمم خیلی درگیر بچه های اونا شدیم الخصوص مامانم 

ب نظرم من خودشون بچه میخواستن و خودشون باید نگه دارن و هرکسی زندگی خودشو داره و باید درک کنن اینو 

مامانم الان سرکار نمیره و خیلی از نظر روحی داره بهم میریزه چون مدام تو. خونس

مردمو نمیشه به زحمت انداخت

اره واقعا 

من خودم از چند روز اینده میرم سرکار و کلی کار عقب افتاده دارم ولی هنوز وقت نکردم هیچکس انجام بدم چون مدام خانواده شوهرش اینجان و کارای خود خواهرم و بچش 


بچه های اون خواهرت چند وقتشونه؟؟؟

نمیشه از مادرشوهر هم کمک بگیرن؟؟؟

البته فکر کنم مادرت بچه دوست نیست زیاد 

مثلا خانواده ما کلا بچه دوست هستند و مادر من شدید دخترم رو دوست داره و کل زندگیش دخترمه و براش خیلی وقت می‌زاره 

یا داییم عاشق نوه‌هاشه و از وقتی بازنشسته شده کلا هر روز نوه هاشو نگه می‌داره تا عروسهای برن بیرون و سر کار و ...ولی خب زن داییم مثل مادر شما خسته شده از این قضیه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   8080aylinamm  |  7 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  6 ساعت پیش