خدایا... من همونم که بارها گم شد، بارها از نور دور افتاد، ولی هیچوقت از یاد تو نیفتاد.
اومدم، با دلی شکسته، با چشمهایی که دنبال بخششان، با دستی که خالیه، ولی رو به آسمون بلند شده.
تو همیشه بخشنده بودی
، همیشه همون پناهی که حتی وقتی فراموشش میکردم، بازم منو یادش بود.
خدایا، من برگشتم... نه با غرور، نه با ادعا، فقط با یه دل خسته که میخواد دوباره تو رو پیدا کنه.
اگه هنوز جایی برای من هست، اگه هنوز صدای منو میشنوی، اگه هنوز میخوای دستمو بگیری...
من اینجام. با اشک، با امید، با عشق. با یه دل تنها که حالا دیگه تنها نیست، چون تو رو داره.
خدایا... منو ببخش، منو بپذیر، منو دوباره بساز.