اینو باید ب چه زبونی بگم ب خانواده همسرم؟ شوهرم خودش میدونه
بنظرم هم رسم چرت و مسخره ایه هم اینکه ما خب عروسی نمیگیریم ی شب شاممیریم بیرون و میریم تو خونمون و چند هفته بعدممسافرت خوشم نمیاد واقعا وسایلمو بچینم دور تا دور خونه و در کشو هامو باز کنم بیان ببینن
ازون گذشته خانواده پدری همسرم خیلی عیب و ایراد میگیرن مت جون ی خونه بازسازی کردیم وسطای بازسازی اومدن نکا کردن و خب ما سرامیک درجه دو واس کف استفاده کردیم روی بعضیاش ی هال ریز بود بعد ب حالت دلسوزی هی میگفتن اینجا جرا اینجوریه اونجا چرا اینجوریه منم اصن خوشم نمیاد 😕 بیان منم خب خانواده خیلیییی پولداری نداشتم یسری چیزا مص ماشین ظرفشویی و پلوپز و بخارشو و اتو ازین بخارگرا اینا نخریدم ولی خب بقیه چیزا هست یعنی فکر مردم چیزایی ک احتیاج میشه خریدم البته مامانم بنده خدا همه کار کرده اینجا رسمه مصلا یدونه فرش میده عروس ما پنج تا خریدیم و خیلی چیزای دیگ .. ولی خب واقعا خوشم نمیاد بیان قراره طبقه بالای خونه مادر شوهرم باشم چطور بگم ؟ و اینکه دوست دارم جهیزیه رو هم خودمون بچینیم چطور بگم جاریام نیان 😐