زنداداش ما به مامانم میگه باید با منم عین دخترات باشی ولی وقتی بیان برا شام یا ناهار درست موقع سفره انداختن میرسن
وایییییی چقدر حرف درمیاری
بنده خداها میگن بیا ناز میکتی
مادرشوهر من خالمه سالی یکبار نمیگه بیا خونمون
والا کاش مادرشوهرمنم مثل مادرشوهرت بود قدرشو میدونستم
میگی املت سوپ
مگه اینا زخمت نداره؟
به نظرم دوست نداری رفت امد کنی بهونه میاری
جای قابلمه بدونه یعنی بیاد برامون آشپزی کنه؟
بگو عزیزم من هنوز جای قابلمه‌های مادر خودم رو درست نمیدونم مشغول درس و تفریح و... بودم. هر وقت عروسی کردیم و کامل عروس خانوادت شدم کم کم نقش دختر رو هم براشون بازی میکنم. فعلا ایشون بزرگتره و باید کمک کنه من یخم آب بشه برعکسش میشه عروس پررو. اصلا هم با حرف اون نه زنگ بزن نه برو.
چقدر مغرورن
والا شوهرتم خیلی رو داره .....یعنی چی بگو من روم نمیشه خجالتی ام نمی تونم خودم بیام که
مامانم میگه این حرفو بزنی یا به حرفشون گوش ندی طلاقت میدن😑
میگم مامان حتی دختر خودشون کار نمیکنه تو خونه مامانم برمیگرده میگه آره چون شاغله دخترش
خب اون شاغله برا خودش مگه برا من شاغله؟ به من چه ربطی داره😑
بعد مامان بابام دعوام کردن که پس حقته اگه طلاقت بدن باید بری اونجا کار کنی خودشیرینی کنی😑🥲
تازه همسرمم تحت فشارم میذاره میرم خونشون
میگه چرا حرف نمیزنی بت خونوادم
خب من چی بگم انتظار داری حرافی کنم؟ خب حرف داشته باشم میگم دیگه
یه بار به گوشم رسید مامانش منو پسند نکرده بوده فقط همسرم پسندیده بود منو
حس میکنم برا همین اذیت میکنن
ببین توهم یه چند روز همسرت میاد خونتون زیاد باهاش گرم نگیر .....به خانواده هم بگو زیاد بهش توجه نکن .نه اینکه بی احترامی کنید نه ....مثل خانواده خودش رفتار کنید
بذار بفهمه واقعا رفتارشان درست نیست
