توروخدا یک لحظه بیایین من یک دوستی دارم خیلی صمیمی هستیم دیگه چند ساله با هم دوستیم همیشه عکساش رو میفرسته ب من نظر میدم بعد استوری میکنه من همیشه تعریف کردم از عکساش امروز ی عکسی فرستاد دستاش یجوری افتاده بود منم گفتم دستات شبیه آدمای فلج افتاده منظوری نداشتم اصلن سر اون با من دعوا کرد گفت من خیلی ناراحت شدم ینی چی این حرف هزارتا حرف ب من گفت حرف دهنتو نمیفهمی خیلی پروییییی خودخواهی از این حرفا دیگه من منظور خاصی نداشتم ولی اون حس میکنم حرفایی که تو دلش مونده بود رو ب من گفت بنظرتون چیکار کنم باهاش دوست بمونم با ن
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بگو اگه ناراحت میشی اصلا چرا میفرستی نظر بدم نظر که همیشه خوب نیست ، همیشه تعریف نیستبعدم تو نمیگفتی ...
برگشته ب من میگه خیلی پرویی خودخواهی هیچی نمیفهمی حرفایی که تو دلش مونده بود رو ب من گف منتظر ی اتفاق بود فقط تو جای من بودی چیکار میکردی با همچین آدمی دوست میموندی