این داستان ترسناک برای دوست صمیمیم پیش اومده بود
سال ۱۴٠۳/۸/۱۴ دوستم رفت سفر یک هفته ای اومد اجازشو از مدیر بگیره مدیر احازه داد باهام خداحافظی کرد رفت
بعد سه روز متوجه شدم از سفر برگشته بهش پیام دادم بعد یک ماه جواب داد تا یک ماه مدرسه نیومده بود اما نمیدونم چرا مدیر هیچی بهش نگفت
گفتم چه زود از سفر برگشتی اما حرفش منو ترسوند😳😱
گفت رفتیم ساری کلبه اجاره کردیم یک سمت کلبه جنگل بود یه سمت جاده جای جنگل یک در جای جاده یک در
که شبش خوابیدیم وسایلمون تو ماشین بود فقط لباسارا با خوراکی هارا اوردیم و وقتی میخواستیم بخوابیم ساعت نزدیک های 3 شب بود که از سمت جنگلش صدای کلید اومد انگار یک نفر داشت میومد داخل خونه بابام داداش کوچیکم که خواب بود رو بغل کرد وسایلارا هول هولکی جمع کردن و رفتن سوار ماشین شدن
رفتن دوربین مداربسته های کلبه رو چک کردن فهمیدن که یک گروه دزد پشت در بودند و یکیشون داشت درو باز میکرد رفتن پلیس گزارش دادن اما پلیس پیداشون نکرد
اینجور کلبه هارا هیچوقت اجاره نکنید