2777
2789
عنوان

همه آرزوهام از ازدواج پودر شد کاش مجرد میموندم خیلی دلم گرفته

| مشاهده متن کامل بحث + 883 بازدید | 55 پست

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

همون موقع که رفتی دیدن تالار حتی یهویی باید با ناراحتی برمیگشتی خونه و همون لحظه می گفتی چرا نباید ا ...

درسته عزیزم منم اشتباه کردم ابجی

خیلی ناراحتم ازشون خیلی اذیتم کردن خدا جوابشون بده🥲😔

درسته عزیزم منم اشتباه کردم ابجیخیلی ناراحتم ازشون خیلی اذیتم کردن خدا جوابشون بده🥲😔

فدایی سرت ، زندگی کلا یعنی تجربه کردن و یاد گرفتن خداروشکر که خانواده ی خوبی داری و حمایتت می کنند ، ولی سعی کن در مقابل رفتار بقیه اول فکر کنی تمام جوانب رو در نظر بگیری بعدش جواب بدی یا عکس العمل نشون بدی اونم با بی احترامی نه مودبانه ، ان شاءالله دو تا خانواده هم با هم گرم میگیرند و بهترین عروسی رو می گیری و با افتخار میری خونه ی بخت

دیگه بدتر عملا دارن به خودتم بی حرمتی میکنن اصلا قبول نکن جشن بدون عروس که نمیشه بذار به عهده پدرت م ...

ببین من خودمم مشکلم همین شکل بود و چه بسا بیشتر از شما، نه خرج کرذن برامون نه خرید کردن نه مراسم هیچی هیچی 

من قبول کردم بخاطر همسرم ولی حتی حاضر نمیشدن یه زنگ کوچک بزنن به خانوادم ،چرا چون تمایل نداشتن بعد از یکسال عقد بریم سر زندگیمون و اینکه انتظار داشتن من بیام اجازه بگیرم ازشون برای محل سکونتم!!!! 

منم تو چند ماه اخیر عقدم با محبت و مهربونی همسرم و سمت خودم اوردم با ناز کردن با ابراز ناراحتی از خانوادش ولی به شکل درست و تو موقعیت درست که حالش خوب بود و منطقی میپذیرفت این شد که اونم اومد جبهه خودم چون واقعا میدید حق با منه و من کاملا توجیهش کرده بودم، بعد ازدواجمون هم همونجور بیشعوریهاشون ادامه داشت، فکز کن وقتی مارو رسوندن خونه موقع رفتن همشون با پسرشون روبوسی کردن منو اصلا انگار نادیده گرفتند اینقدر اذیت کردن که حد نداره، ولی به مرور اینها میگذره و تهش روسیاهی به خودشون میمونه

خیلی دلم شکستن کلا ذوقم کور شده الانم هچ ذوق ندارم فقط میترسم


اصلا نزار افکار منفی بیاد سراغت ، به جاش فقط فکر کن ببین چه جوری می تونی با صحبت با همسرت کاری کنی خانوادگی بیان خونه تون و دو تا خانواده رو سعی کن بهم نزدیک کن نزار کدورت ها بیشتر بشه ، مشخص دو تا خانواده اونم اوایل ازدواج به مشکلات این جوری برخورد می کنند فکر نکن فقط برای تو اتفاق افتاده نه ، برای اکثر مردم پیش میاد فقط این وسط شما و همسرت می تونید دو تا خانواده رو بهم نزدیک کنید و با خوشی عروسی بگیرید ، اسی تمام سعی تو با همسرت انجام بده بزارید از اول با دل خوش زندگی تون رو شروع کنید با دعاهای دو تا خانواده و از همه مهمتر خوشحالی شون

من رفتم خونشون من و همونجور بردن تالار ن هنوز نمیدونم چجور بگم


اتفاقا شر درست نکن یکم اذیتشون کن فکر نکنن بی صاحاب گیر آوردن 

ولی زیاده روی نکنید که اونام لج کنن .دوره زمونه بدی شده 

رسما ازدواج ها سم خالصه

وای تاپیکت رو خوندم چقدز یاد خودم افتادم منم بیست سالم بود زمان کرونا چقدز اشتیاهات داشتم ولی تو اشتباهات منو تکرار نکن اون زمان تازه کرونا اومده بود شوهرمم تو بورس پولشو باخته بود میگفت بیا بدون عروسی بریم سرخونه و زندگیمون راستش برای خودم زیاد مهم مبود که عروسی بگیرم یا نگیرم از اون دخترا که عاشق لباس و مراسمن نبودم واقعا ولی خب اشتباه کردم بدون مشورت خانوادم گفتم باشه! بعد رفتیم خونه دیدیم برای اجاره خوشمون اومد قولنامه کردیم وای الان میگم چقدز اشتباه کردم بایدمیگفتم اول با خانوادم مشورت میکنم بعد اطلاع میدم خیلی بچگی کردم البته خانواده شوهرمم در جریان نبودنا خودمون دو تایی خودسرانه تصمیم گرقتیم که بعدشم مجبور شدیم فسخ کنیم و یه سال دیگم عقد موندیم که خیلی عواقب بدتر داشت ولی از من به شما نصیحت هر کاری میخوای کنی حتی اگه موافقم هستی الکی هم شده بگو اول با خانوادم مشورت کنم بعد یهتون اطلاع میدم 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز